شکلاتی برای تو

داستان های کوتاه غیــــر حرفه ای

شکلاتی برای تو

داستان های کوتاه غیــــر حرفه ای

قدم زده ام

مثل مردهای سرگشته در خیابان قدم زده ام
تو را ندیدم و دوباره قدم زده ام
عشق یک کلمه ساده مثل کلمه های دیگر شد
وقتی تو نفهمیدی و من قدم زده ام...
تو با رفتنت دچار نقض حقوق بشر شده ای
من در آزادی، انقلاب، جمهوری قدم زده ام
مرا بارها در بهشت به دادگاه برده ای

من با ترس، عشق، خیالِ تو قدم زده ام


تو سالهاست از اینجا تنها رفته ای

من اما دلخوشم به این که فقط قدم زده ام...