شکلاتی برای تو

داستان های کوتاه غیــــر حرفه ای

شکلاتی برای تو

داستان های کوتاه غیــــر حرفه ای

فیلم کوتاه چند قطره خون به کار گردانی محمد مهدی برزنونی و با فیلم نامه نویسی اینجانب در نیشابور در مراحل ساخت پایانی خود می باشد.

و شروع کردیم کاری در خور شایسته انجام دهیم ابتدا فیلم نامه را با ایده آقای محمدرضا برزنونی و با فیلم نامه نویسی آقای مجید محمدی پناه (خودم!)با مضمون مذهبی آغاز کردیم. فیلم نامه درطی دو روز نوشته شد و با کسانی همچون آقای حمید باری - هادی رستمی- فرید رستمی- حمید قربانی و ... مورد بحث و تحلیل قرار گرفت و پس ازآن به حضور آقای بیان یکی از مسئولان اداره ارشاد رسید و بعد از بررسی های لازم مورد تایید قرار گرفت ومجوز صادر گردید.آقای جواد زروندی به عنوان تصویر بردار و خانم محبوبه جی افرام به عنوان منشی صحنه و خانم تکتم سلامتی به عنوان عکاس و نورپرداز انتخاب شدند.سپس با زدن چند اعیلامیه در چند نقطه شهر و تست گرفتن از مراجعان آقایان علی چاقوچی و احسان حمزه ای برگزیده شدند و از تاریخ 24 تیر 85 در محل دبیرستان ابوذر غفاری تصویر برداری به مدت یک هفته انجام گرفت. باشد که کاری درخورتوجه قرار گیرد.

هر که با مرغ هوا دوست شود

                           خوابش آرام ترین خواب جهان خواهد بود

یک پسر

حال و هوای تاریکیست

کوچه ما خالیست

چهار تیر چراغ

پنج رشته سیم

چهار پس کوچه بن بست

یک پسر وامانده در عمق کوچه                                                                     

چهار دختر در خانه بی قسمت

و همه وهمه رد پای هجوم

هجوم خنده ها

هجوم صمیمیت ها

و مادر

و مادر ها نظاره گر

و پدرها بی خبر

و کوچه بی حجاب خواهر

در عمق تصویر کوچه

یک پسر وامانده

و اما یک دختر جا مانده از شعر

او تنها نیست

او آرزو دارد

و اما دغدغه دارد پسر

و اما یک خواب راحت

و اما حال و هوای تاریکیست

کوچه ی ما خالیست

در وسط تصویر کوچه

و من آن پسر وامانده ام

و من تنها تنها ایستاده

نمی روم دنبال تاریکی

 

      83/5/14Image hosting by TinyPic

                                    

برروی ضبط خیال

صبح ها که ازخواب پا می شویم                                

رختخواب خود را پارو می کنیم

و تیرک های دروازهای معرفت را

در بین صبحانه خوردن نوازش می کنیم

از دیروزتا امروززندگی xوy بود

از امروز برای رسیدن به اتوبوس خواهیم دوید

و از امروز با پیر مردی که نمی بیند برخورد خواهیم کرد

گاهی دوست داریم زمان زود بگذرد

ودست ها به سقف حیات بخورد

نجات دهد ما را از حیات بشری

ووقتی تاریخ رویدادهای مهم جهان را می خوانیم

اسم ما نیست

چقدرزورمان می آید بنشینیم کنار ان مردک پولدار

ما ساکت باشیم هر چه او می خواهد ببافد

برروی ضبط خیال

آهنگ ( عروسکی بودم برات ) را تنها گوش می کنیم

دست در کیف دیگران را کنجکاوی نمی دانیم

کنجکاوی مال گلدسته های ماشین های مدل بالا ست

سری به پشت ساعت بزنیم

آن را جارو کنیم تا وارد کننده نباشیم

تا در روزنامه ها نخوانیم :

             ( ایران بزرگ ترین مونتاژکننده جهان)

ودر کتابخانه ها سعی کنیم نخوابیم

وشب ها وقتی می خوابیم

ضبط را روشن کنیم وزندگی را مرورکنیم

و از سیاست های جلوی آینه ای دست برداریم

تا شب های دیگر را با آسودگی بخوابیم

بعضی ها صبح از خواب پا نخواهند شد

                           13/7/83

Image hosting by TinyPic 

من وارد افکار کسی نمی خوام بشم

من وارد افکار کسی نمی خوام بشم

من آواز قناری رو فراموش کردم

من حتی جرات ندارم

جرات ندارم که بگم تو مال کسی دیگه هستی

توی صدای نوازش آهنگ

من نمی خوام دیگه بمیرم

خواهرم وقتی قالی می بافه

آواز می خونه آوازمی خونه

من خوابیدم خیلی با صداش

خواهرم توی آینه هیچ وقت نگاه نکرد

گاهی من براش سهراب می خونم

تا رنگ آفتاب و بفهمه

من توی قرعه کشی مرگ شرکت کردم

من واجد شرایط نیستم

من نمی خوام وارد افکار کسی بشم

تو راه رسیدن به خودت وبرام نقاشی کن

من با اسب سفید میام از راه تو

من با حرف های نا گفته ستاره میام

حرف های من پر از تناقص ریاضیه

تو منو بیدار کن از میون مرداب

من دارم آواز قناری روازبرمی شم

 

                                     8/8/83

   Image hosting by TinyPic