شکلاتی برای تو

داستان های کوتاه غیــــر حرفه ای

شکلاتی برای تو

داستان های کوتاه غیــــر حرفه ای

بدون عنوان دو

زن پشت چراغ قرمز گریه کرد. کارگردان همه چیز را رها کرد رفت.
مامور چهارراه جریمه را زیر برف پاکن ماشین زن گذاشت.
زن خنده اش گرفت...

آقای م پنج‌شنبه 12 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 02:20 ب.ظ

نظرات 21 + ارسال نظر

آرش شنبه 14 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 10:46 ق.ظ http://arashvaanahita.persianblog.ir

_______(¯`:´¯)
_____ (¯ `•آپم•´¯)
_____ (_.•´/|\`•._)
_______ (_.:._)__(¯`:´ ¯)
__(¯`:´¯)__¶__(¯ `•.نگاهی•´¯)
(¯ `•آهی•´¯)¶__(_.•´/|\`•._)
(_.•´/|\`•._)¶____(_.:._)_¶
__(_.:._)__ ¶_______¶__¶¶
____¶_____¶______¶__¶¶ ¶¶
_____¶__(¯`:´¯)__¶_¶¶¶¶ ¶¶¶¶
______(¯ `.کوفتی•´¯)_¶¶¶¶¶ ¶¶¶¶¶
______(_.•´/|\`•._)¶¶¶¶¶¶ ¶¶¶¶¶¶
_______¶(_.:._)_¶¶¶¶¶¶¶ ¶¶¶¶¶¶¶
¶_______¶__¶__¶¶¶¶¶¶¶ ¶¶¶¶¶¶¶
¶¶¶______¶_¶_¶¶¶¶(¯`:´¯)¶¶¶¶¶
¶¶¶¶¶(¯`:´¯)¶ _¶(¯ `•بخونی ها•´¯)¶¶¶
¶¶¶(¯ `.نظری•´¯ )¶ (_.•´/|\`•._)¶
¶¶¶(_.•´/|\`•._) ¶¶ (_.:._)¶¶
¶¶¶¶¶¶(_.:._)¶¶¶_ ¶¶¶¶ ¶¶¶
__¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶(¯`:´¯) ¶¶ ¶¶¶
______¶¶¶¶¶(¯ `•.آپم•´¯)¶¶ ¶¶¶
____¶¶¶¶ ¶¶ (_.•´/|\`•._)¶¶¶ ¶¶¶
___¶¶¶¶ ¶¶¶¶ ¶ (_.:._)¶__¶¶¶ ¶¶
___¶¶¶ ¶¶¶¶¶¶_¶¶¶ ¶¶¶___¶¶ ¶¶
_¶¶¶¶ ¶¶¶¶___¶¶¶ ¶¶¶¶____¶¶¶
¶¶¶¶¶¶¶¶____ ¶¶¶ ¶¶¶¶_____¶
-_____--------_¶¶¶¶¶¶¶¶¶
-----_____---_¶¶¶¶¶¶¶¶¶
----____-----_¶¶¶¶¶¶¶¶¶
___|___|___|_____|___|___|___|___
__|___|___|____|___|___|____|__|__
___|___|___|____|___|___|_|__|___|_
__|___|___|____|___|___|___|___|__

یونس یکشنبه 15 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 08:09 ب.ظ http://www.younes3474.blogfa.com

خیلی باحال بود بیابهم سربزن

باشه حتماً
مرسی ...

mj جمعه 20 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 12:19 ق.ظ

دریدا ، فوکو و لیوتار

امینه جمعه 20 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 12:22 ق.ظ http://che6m2ro6t.limooblog.com

سلام آقای م.خوبید؟
چه عجب نوشتید....زیبا بود

سلام... مرسی
دیگه سرم شلوغ تر بود از وبلاگ به کای یادم رفته بود...!

امینه جمعه 20 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 12:26 ق.ظ http://che6m2ro6t.limooblog.com

همه میرن فیسبوک
اینجارو هم یادتون نره

آره... درسته فیس بوکو اکثر روزا چک می کنیم...!
چشم میام...

شادی یکشنبه 29 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 11:31 ب.ظ http://www.shadi-shadi.blogsky.com

اره خنده هم داره با این جریمه های گرون

من بودم گازشو میگرفتم د بروووووو

دیوووونه....!
آفرین...
کارگردانه که فرار کرد تو هم باید فرار کنی از این عشق..!

فریناز شنبه 4 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 04:57 ب.ظ

به به
سلام آقای میم

اینجا نظرات من تایید نمی شن! من کلا اعتراض دارم

یعنی چی آخه؟

قبل سفرم هم اومدم ولی چرا تایید نشدن؟
هان؟

لطفا به روز بشید و اینکه برگشتیم

چرا تایید می کنم.!. حالا مطلب نمی ذارم ولی میام سر می زنم در حد ساک سوک کردن..!!!

چشم بازم...

شادی یکشنبه 5 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 12:55 ق.ظ http://shadi-shadi.blogsky.com

ای کاش احساسم گلی می بود ، میریخت عطرش را به دامانت
یا مثل یک پروانه پر میزد ، رقصان به روی طاق ایوانت

ای کاش احساسم کبوتر بود ، بر بام قلبت آشیان میکرد
از دست تو یک دانه برمیچید ، عشقی به قلبت میهمان میکرد

ای کاش احساسم درختی بود ، تو در پناه سایه اش بودی
یا مثل شمعی در شبت میسوخت ، تو مست در میخانه اش بودی

ای کاش احساسم صدایی داشت ، از حال و روزش با تو دم میزد
مثل هزاران دانه برفی ، سرما به جان دشت غم میزد

ای کاش احساسم هویدا بود ، در بستر قلبم نمی آسود
یا در سیاهی دو چشمانم ، خاموش نمیگشت و نمی آلود

ای کاش احساسم قلم میگشت ، تا در نهایت جمله ای میشد
یعنی که “دوستت دارم”ی میگشت ، تا معنی احساس من میشد !

nice...

شادی یکشنبه 5 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 12:14 ب.ظ http://shadi-shadi.blogsky.com

نمی دانم چه می خواهم خدایا ، به دنبال چه می گردم شب و روز

چه می جوید نگاه خسته من ، چرا افسرده است این قلب پرسوز

ز جمع آشنایان می گریزم ، به کنجی می خزم آرام و خاموش

نگاهم غوطه ور در تیرگیها ، به بیمار دل خود می دهم گوش

گریزانم از این مردم که با من، به ظاهر همدم و یکرنگ هستند

ولی در باطن از فرط حقارت ، به دامانم دو صد پیرایه بستند

از این مردم که تا شعرم شنیدند ، برویم چون گلی خوشبو شکفتند

ولی آن دم که در خلوت نشستند ، مرا دیوانه ای بدنام گفتند

دل من ای دل دیوانه من ، که می سوزی از این بیگانگی ها

مکن دیگر ز دست غیر فریاد ، خدا را بس کن این دیوانگی ها

(( فروغ فرخزاد ))

مرسی ....

امینه دوشنبه 6 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 04:55 ب.ظ http://che6m2ro6t.limooblog.com

سلام...

سلام...
ها؟...!
میام...

امینه سه‌شنبه 14 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 12:27 ق.ظ http://che6m2ro6t.limooblog.com

پس کی میای؟

اومدم...

مطهره سه‌شنبه 14 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 02:55 ق.ظ http://ferimoti.blogsky.com

پنهان شده ام پشت لبخندی که درد می کند...

پنهان شده ام پشت دردی که لبخند شده است...
این بهتره؟!

مطهره چهارشنبه 15 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 02:40 ق.ظ

چندان فرقی ندارن باهم
شما میگی حتمن بهتره دیگه

دخترک تنها سه‌شنبه 21 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 03:57 ب.ظ http://loveafterdie.blogfa.com

هاااااااااااااااااااا!!!!!!!!!!!!!!!خوب بعدش چیشد؟؟؟کارگردانه بازنه شوهرکرد؟؟؟آها ن پلیسه با زنه شوهرکرد؟؟؟زنه فرشه پاتریسه ۱تختش کمه اصل چرا گریه میکرد؟؟؟چرا خندید؟؟احتمالا از فامیلای تو بود۱نمه خل میزدهیییییییییییی خدا همه رو شفا بده چقد چرت بوداین پستت!!

کسی با کسی ازدواج نمی کنه دیوووونه...
همه می رن...

مثل ما...

هلیا شنبه 25 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 10:32 ق.ظ http://helia.blogsky.com/

سلام آقای میم.خیلی لطیف بود.

مرسی هلیا جان
شما لطف داری...

ممنون که بهم سر می زنی خانم کوچولو...

فهیمه سه‌شنبه 28 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 06:19 ب.ظ

این روزها همه در حال رفتن اند ...ای کاش کسی با امدنش غافلگیرمان کند...

اومدم تا غافلگیر بشی...هه فوق العاده ای....

تو رفتی..!
اگه کسی نباشه چی؟!
انتظار با امید چیزه خوبیه...

دخترک تنها شنبه 8 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 05:12 ب.ظ http://loveafterdie.blogfa.com

خــداحــافـظی هــای ِ اشـک و کـاسـه ی آب و دلــتنگی ،
دیــــرزمــــانیـــست گــذشــتـه
امـــروز تـــــــو بــــا دیــــگری مــی روی
و هــمه چــــیـز تـــــمـام مــی شــود
به هـمـین ســــادگــــی !.

دل تنها یکشنبه 16 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 04:38 ق.ظ http://www.del-tanha.mihanblog.com

سلام دوست خوبم اسم من داود هست
زندگی عجیبی دارم. خیلی عجیب آنقدر عجیب که بعضی ها فکر می کنند که دیوانه هستم.
به حر حال ممنوم باز بیا پیشم

باشه چشم داود جان...

فری جمعه 21 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 09:41 ب.ظ http://fffery.blogsky.com/

به نظر من جمله مطهره قشنگ تره؛ با اجازه

فکر کنم من موافق باشم... به خودمون امید بدیم...!

مرسی..

دخترک تنها دوشنبه 22 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 07:12 ب.ظ

چـــه دیـــر فهـــمیــــدم
بغــــلـــم کـــه میـــکـــردی
چـــشـــمـــانـــتو کــه می بســـتی
به فـــکــــر عشـــقـــت بـــودی!!!

دخترک تنها دوشنبه 29 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 06:09 ب.ظ

این روزها پوستم کمی نازکتر شده
طاقتم کمی بی حوصله تر شده
انتظارم کمی بی صبرتر شده
شبهایم کمی بی ماه تر شده
دست هایم کمی خالی تر شده
وجودم پر از تَرک شده
تلنگر نزن ، می شکنم