شکلاتی برای تو

داستان های کوتاه غیــــر حرفه ای

شکلاتی برای تو

داستان های کوتاه غیــــر حرفه ای

زن

نگاه می کنم به تو که به خیلی چیز ها ایمان آورده ای و من به هیچم. 

و دائم می بینیم تو قد می کشی و من ذره ذره آب می شوم!!

سرم را پایین می اندازم توی پیاده رو که راه می روم شاید این لکه ننگی را که روی پیشانی ام حک شده کسی نبیند. تو در گوشم آرام می خوانی: بخند به آبروی رفته ات... بخند به لکه ننگ روی پیشانیت ...

من می خندم. و تو که درک می کنی کسی تولد دوباره ات را تبریک نگفت و من که هنوز نمی دانم چه احساسی برای مادر شدن داری فکر می کنم چطور با یک جیغ تو تبدیل به یک زن شدی! 

 

 

 

 

 

نظرات 3 + ارسال نظر
vo0ro0jak66 یکشنبه 21 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 08:12 ب.ظ http://vo0ro0jak66.blogsky.com

سلام.من برگشتم دوباره

[ بدون نام ] چهارشنبه 24 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 05:23 ب.ظ

وای عجب نوشته ای ی ی ی ی ی جا خوردم.خیلی عالی بود

vo0ro0jak66 دوشنبه 29 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 12:44 ق.ظ http://vo0ro0jak66.blogsky.com

چرا آپ نمیکنین؟؟؟؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد