شکلاتی برای تو

داستان های کوتاه غیــــر حرفه ای

شکلاتی برای تو

داستان های کوتاه غیــــر حرفه ای

بوی مهر

بوی مهر می آید... و من هی لعنت می کنم به دبستان... 

به پاییز که فکر می کنم همه تنم می لرزد.. روزها را که می شمارم هی اضافه می آورم به آذر که می رسم یاد زنگ آخر مدرسه می افتم...  

لعنت به این نوشتن های بی خود...

فقط می خواستم بگویم کاش یک روز می آمدی و می دیدی که هنوز ماه مهر سر کوچه شما در بیست و چهارسالگی منتظرت هستم...